نوشته شده توسط : الهام جوادپور

 

تادیب نفس.انظباط شخصی

وقتی شما هدف و برنامه دارید، دست به کار شوید.و وقتی شما شروع به حرکت در راستای رسیدن به هدفتان کردید متوقف نشوید.

هر روز کارهایی را انجام دهید که شما را به هدفتان نزدیکتر کند.اجازه ندهید اندازه هدفتان یا زمانی که نیاز است برای رسیدن به هدفتان نیاز دارید شما را پریشان کند یا شما را به عقب بکشد.در طول برنامه هدفتان را به کارهای کوچکی و فعالیت های که هر روز میتوانید انجام دهید بخش بندی کنید.نباید کار زیاد انجام دهید اما هر روز هر هفته  و هر ماه باید این کارها با تکمیل وظایف و فعالیت های از پیش تعیین شده خود در جهت اهداف مشخص  انجام دهید.واینجاست که حقیقت خودش را نشان میدهد.مهمترین کیفیت برای موفقیت انظباط شخصی است که می تواند شما را مجبور کند که کاری را که باید انجام دهید را انجام دهید در زمانی که باید انجام دهید چه بخواهید چه نخواهید.

اجازه بدهید معنی انظباط شخصی را برایتان باز کنم.

اول:این یک توانایی برای ساختن شخصیت خودتان است.به این معنی است که شما با استفاده از قدرت و نیروی اراده می توانید خودتان را وادار به حرکت کنید.و نیروی سکون که شما را به عقب می کشد را از بین ببرید.

دوم:کاری را انجام دهید که باید انجام دهید و وقتی انجام دهید که باید انجام دهید.این به این معنی است که برنامه ایی ایجاد کنید، جدولی تهیه کنید و بعد کاری را انجام دهید که گفته اید باید انجام دهید.آن کار را انجام ئدهید وقتی که گفته اید باید ان را انجام دهم.سر قولتان به خودتان و دیگران باشید.و قسمت سوم این مفهوم این است که چه خوشتان  بیاد چه نیاد می بینید که هرکسی می تواند هر کاری را انجام دهد اگر دوست داشته باشد.اگر بخواهد آن را انجام دهد به این علت است که آن کار او را خوشحال می کند، اگر به اندازه کافی استراحت کرده باشد و وقت زیادی داشته باشد.با این حال که، تست شخصیت اصلی زمانی است که شما وقتی کاری را باید انجام دهید چه دوست داشته باشید و چه دوست نداشته باشید.مخصوصا زمانی که اصلا دوست ندارید آن کار را انجام دهید.

در حقیقت،می توانید بگویید چقدر زیاد چیزی را می خواهید و چقدر توانایی دارید که بتوانید کاری را در راستای هدف هایتان و رویاهایتان انجام دهید.حتی اگر در این راه احساس خستگی و نا امیدی کنید و به نظر برسد نخواهید این راه را دنبال کنید. و اغلب درچنین مواقعی این دقیقا زمانی است که شما به یک موفقیت عظیم دست پیدا کرده اید.



:: بازدید از این مطلب : 6
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 28 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور
 

 

شانس ها را امتحان کنید.

اگر می خواهید بیشتر و سریعتر موفق شوید کارهای زیادتری را امتحان کنید و انجام دهید.کارهای بیشتری را انجام دهید و پر مشغله تر باشید.کمی زودتر شروع کنید و کمی سختتر کار کنید و کمی بیشتر در سر کار بمانید.کار های عجیب و غریب را در لیست کارهای مورد علاقه تان قرار دهید.طبق قانون احتمالات هر چقدر شما چیز های زیادی امتحان کنید احتمال اینکه شما  با چیزهای متفاوت تری برخورد کنید بیشتر است.من متوجه شده ام که شانس کاملا قابل پیشبینی است.اگر شانس بیشتری میخواهید فرصت های بیشتری را امتحان کنید.فعالتر باشید و بیشتر حضور داشته باشید.تام پیتر نویسنده کتاب پر فروش در جستوجوی برتری متوجه شد که کلید موفقیت مدیران بزرگ در واقع تعصب برای عمل است.

شعار آنها به نظر میرسد که (آماده،هدف،آتش) می باشد. رفتار آنها نسبت به کسب و کار در چند کلمه خلاصه میشود.(انجامش بده،درستش کن،امتحانش کن.) آنها متوجه شدن که آینده نسبت به خطر هایی که انجام میدهید عملی میشود. آدم های برجسته مانند ژنرال داگلاس مک آرتور می گوید:در زندگی هیچ امنیتی وجود ندارد، هر چه هست فقط فرصت است.

چیز جالب این است که اگر به دنبال موقعیت و فرصت بروید در آخر با تمام امنیت که میخواستید به پایان میرسد.اما اگر به دنبال امنیت باشید در اخر بدون داشتن فرصت وامنیت به پایان می رسد.

نشانه های آن کاملا در اطراف ما هست.در کوچک سازی و بازسازی شرکت ها خواهید فهمید هزاران نفر از مردان و زنان که به دنبال امنیت بودند شغل خود را از دست داده و برای مدت طولانی بیکار بودند.

در اینجا ما "اصل حرکت برای موفقیت "را داریم.که برای شما خیلی مهم است و این قانون از دو قانون دیگر گرفته شده است.

 قانون حرکت و قانون سکون که هر دو نقش مساوی در هر کاری که شما انجام داده اید یا موفق به انجام آن نشده اید، دارند.

در فیزیک قانون حرکت می گوید که جسم در حال حرکت تمایل دارد به حرکت خود ادامه دهد تا یک نیروی بیرونی او را از حرکت باز دارد.در قانون سکون بر خلاف قانون حرکت می گوید جسم در حال سکون تمایل به سکون دارد مگر نیروی خارجی آن را به حرکت در بیاورد.به زبان ساده تر وقتی به زندگی شما بر می گردیم این برای شما خیلی راحتتر است که در مسیر ادامه دهید تا اینکه در طول مسیر در جایی متوقف شوید و دوباره بخواهید شروع کنید.وقتی به انسان های موفق نگاه می کنید متوجه خواهید شد آنها مانند صفحات اسپینر در سیرک ها هستند.وقتی شروع به کار میکنند تمام صفحه های اسپینر شروع به حرکت می کنند.تمام مدت این صفحه ها در حال چرخیدن هستند آنها کاملا می دانند که اگر این صفحه ها به زمین بیفتند و یا اتفاقی بیافتد که اینها از حرکت باز بایستند،شروع دوباره آن خیلی سختتر از نگه داشتن آن در مرحله اول است.

 



:: بازدید از این مطلب : 7
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 26 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

تکنیک ها توصیه های برای برای برداشتن اولین قدم به سمت هدف:

دنیا به نظر میرسد به افرادی تعلق دارد که به آن رسیده و با هر دو دست به آن چسبیده اند.دنیا متعلق به کسانی است که کاری به جز آرزو کردن ودعا کردن و منتظر روزی باشند که همه چیز برای آن کار فراهم باشد، دارند.آدم های موفق الزاما اشخاصی نیستند که همیشه بهترین تصمیم ها را گرفته اند.هیچ کس نمی تواند این کار را انجام دهد و فرقی ندارد که چه اندازه باهوش باشد.

اما انسان های موفق زمانی که  تصمیمی را اتخاذ می کنند شروع به حرکت به سوی هدفشان می کنند.و شروع می کنند به گرفتن بازخورد و نشانه هایی که به آنها می گوید دقیقا آن ها کجا هستند و کجا نیاز به تصحیح دارد.وقتی آن ها اقدام به انجام کاری می کنند و به سمت هدفشان حرکت می کنند مرتبا اطلاعات جدیدی را دریافت می کنند و که آنها را قادر میسازد که برنامه هایشان را با هم هماهنگ کنند.

این مهم است که بدانیم زندگی شامل شده است از یک سری تقریب و هماهنگی.اجازه بدهید توضیح دهم.وقتی هواپیما ازمبدا به مقصد حرکت می کند 99 درصد از این زمان در دست شما نیست این طبیعی و قابل انتظار است.خلبان مرتبا به در حال  تغییر و اصلاح مسیر میباشد مقداری به شمال مقداری به جنوب..خلبانان مرتبا ارتفاع و جریان بنزین را کنترل می کند.چند ساعت بعد هواپیمادر زمان مقرر پیشبینی شده به زمین مینشیند.کل این سفر پر است از تقریب و هماهنگی.

در این مشکل بزرگ کجاست ؟ مشکل بزرگ این است که  هیچ گارانتی در زندگی وجود ندارد.

هر چیز که شما انجام می دهید حتی رد شدن از خیابان پر است از عدم قطعیت.

شما هیچ وقت کاملا مطمئن نخواهید بود که که این کار یا رفتار با خود نتیجه دلخواه را به همراه می آورد.همیشه خطری وجود دارد و هر جا خطری وجود دارد، ترس وجود دارد.شما به هر چیز که مدام فکر کنید در مغز و قلب شما رشد می کند.کسانی که مدام درباره خطر فکر میکنند خیلی زود از ترس،شک و نگرانی اشباع میشوند و باعث میشود که انها را از تلاش در اولین مکان به عقب بکشد.  

در کالج بابسون در تحقیقات 12 ساله ایی که بر روی علت های موفقیت انجام شده محققان به این نتیجه رسیدند که تمام موفقیت بر اساس چیزی است که قاعده راهرو می نامند.هر کدام از ما در ورودی این راهرو ایستاده ایم و به تاریکی نگاه می کنیم.و میبینیم که راهرو در فاصله ها ناپدید میشود.محققان می گویند که تفاوت بین موفقیت ها و شکست ها در تحقیقات آنها را میشود در یک کلمه (آماده سازی) خلاصه سازی کرد.انسانهای موفق خیلی مشتاق هستند که خودشان را آماده کنند برای ورود به راهرو موقعیت ها بدون هیچ گارانتی که چه اتفاقی رخ خواهد داد.

آنها مشتاق هستند که خطر کنند و به ترس ها و شک های معمولیشان غلبه می کنند.قسمت جالب توجه این است که وقتی شما در در راهرو زندگی قدم بر میدارید درهای جدید موقعیت در دو طرفتان باز میشود.هر چند ممکن است شما این در ها را نبینید وقتی در راهرو زندگی قدم نگذارید.این در ها باز نخواهند شد اگر شما برای شرایط مطمئن منتظر باشید بدون قدم برداشتن در راهرو بدون ایمان.

کنفسیوس می گوید:سفر هزار فرسنگی تنها با یک قدم شروع می شود.به عبارت ساده تر این موفقیت های بزرگ در تمایل شما با مواجه شدن با عدم قطعیت و قدم برداشتن به سمت هدفتان است



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 25 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

۴ فوت کوزه‌گریِ موفقیت در کسب‌و‌کار از نظر جیمز کالینز

به حال به این قضیه فکر کرده‌اید که چرا برخی کسب‌و‌کارها با ایده‌های خوب و حتی سرمایه‌گذاری مناسب، بعد از مدت کوتاهی شکست می‌خورند و دیگر اسمی از آنها به میان نمی‌آید، در حالی که برخی کسب‌وکارهای دیگر که در ابتدا خیلی جدی گرفته نمی‌شوند، آرام آرام رشد می‌کنند و به موفقیت‌های قابل توجهی دست پیدا می‌کنند؟

جیم کالینز یکی از محبوبترین نویسنده‌های من است. او نویسنده‌ی کتاب کلاسیک Good to Great (برگردان به فارسی: از خوب به عالی) در زمینه‌ی کسب‌و‌کار است. آقای کالینز خالق ایده‌ها و عبارات بسیاری در حوزه‌ی تجارت بوده و نام بزرگی از خود به جای گذاشته است.

در این مقاله شما را با ۴ گوهر از خردمندی‌اش آشنا خواهیم کرد، اصولی که رعایتشان موجب رونق کسب‌وکارتان خواهد شد.

همه‌اش قضیه‌ی مسیرهای ۳۰ کیلومتری است

کالینز در کتاب جدیدش Great by Choice (عالی به خاطر انتخاب‌ها) داستانی از دو گروه آدم را تعریف می‌کند که می‌خواهند فاصله‌ی ۴ هزار کیلومتری بین ایالت کالیفرنیا (واقع در غرب آمریکا در کنار اقیانوس آرام) تا ایالت مِین (واقع در شرق آمریکا در کنار اقیانوس اطلس) را با پای پیاده طی کنند. یکی از این گروه‌ها روزی ۳۰ کیلومتر به جلو می‌رود و برایش فرقی ندارد که زمین صاف باشد، صخره‌ای باشد یا تپه‌ای، هوا آفتابی باشد، بارانی باشد یا از شدت سرما ریش و سبیل آدم قندیل ببندد. هر اتفاقی که بیفتد اینها ۳۰ کیلومتر مسیر هر روزشان را می‌روند.

گروه دوم اما به مجرد اینکه شرایط زمین و هوا مناسب باشد به جلو می‌روند. آنها موقعی که شرایط خوب نباشد، سرعتشان چند کیلومتر کمتر می‌شود. با وجود اینکه ممکن است به نظرتان برسد، گروه دوم باهوشترند و راه کاربردی‌تری را برگزیده‌اند اما واقعیت این است که گروه اول با اختلاف بسیار زیادی زودتر از گروه دوم خودشان را به ساحل شرقی آمریکا رساندند. علت موفقیت؟ نظم و تداوم. در ذهن گروه اول، قابل قبول نبود که سِیر معمولِ پیاده‌روی شکسته شود. همین سِیر یا روتین بود که در طی روز آنها را مجبور به پیشروی می‌کرد و بهشان این اجازه را می‌داد تا در وقت لزوم استراحت کنند و باطری‌هایشان را برای حرکت در طول روز شارژ کنند.

کسب‌و‌کار هم همین شکلی است – غیرقابل پیش‌بینی و متغیر. در جاهایی از مسیرتان باید از مراتع سرسبز عبور کنید و در جاهایی دیگر باید از یک شیب یخی رد شوید. جاهایی باد در بادبانتان می‌وزد و بدون هیچ زحمتی شما را به جلو می‌راند و در جاهایی هم زمین زیر پایتان می‌لرزد و باعث لغزش شما می‌شود. پس حفظ نظم و تداوم برای پیمودن این مسیرِ نامشخص ضروری است.

هر چند که متناقض به نظر می‌رسد، اما در آن واحد هم خلاَق باشید، هم منظم

جیم کالینز، برای نوشتن کتاب Great by Choice، به کمک تیمی از پژوهشگران، تحقیقاتی را بر روی یک سری از شرکت‌های موفق، در بازه‌ی زمانی ۱۵ ساله به انجام رساند. در طی این تحقیقات آنها به نتایج جالبی رسیدند و دریافتند کسانی که عملکرد فوق‌العاده‌ای داشتند، دارای دوگانگی عجیبی بودند: شرکت‌هایی که ۱۰ برابر بهتر از رقیبانشان عمل کرده بودند هم به خلاقیت اهمیت می‌دادند هم به نظم و انضباط.

خلاقیت بدون نظم ممکن است به جایی نرسد. مطمئنا با خلاقیت، ایده‌ها و ابتکارهای جالبی شکل می‌گیرد، اما اگر نظمی در کار نباشد، آن افکار به خوبی پیاده نخواهند شد. خلاقیت و نظم و انضباط را با هم مخلوط کنید تا نه تنها بهترین افکار به ذهنتان برسد، بلکه همان ایده‌ها را به واقعیت تبدیل کنید.

رؤیای بلندپروازانه‌ای بسازید و پایه‌‌های آن را محکم کنید

کالینز در کتاب خود از اصطلاح BHAG (مخفف کلمات «هدف بی‌پروای کله‌گنده») به عنوان معادل «رؤیای بلندپروازانه‌» برای شرکت‌ها استفاده می‌کند. هر گونه مکانیزم کاتالیزوری (هر ساختاری که تحقق این هدف را جلو بیندازد) نیز پایه‌های این رؤیای گنده مُنده را تشکیل می‌دهد. همانطور که کالینز عنوان می‌کند، اگر اهداف بی‌پروای کله‌گنده قلعه‌هایی در آسمان باشند، مکانیزم‌های کاتالیزوری هم زیربناهایی هستند که این قلعه‌ها روی آنها سوارند.

مکانیزم کاتالیزوری همان نیروی به‌پیشراننده‌ای است که تیم کاری‌تان را با انگیزه و قابل اعتماد نگه می‌دارد تا بتوانند به BHAG دست پیدا کنند. این مکانیزم اهداف را به عملکردها وصل می‌کند، آرمان‌های قابل لمس را به عمل تبدیل کرده و به کارکنان انگیزه می‌دهد تا با جان و دل کار کنند.

آرمان‌ها و اهداف اصلی هستند که اجزای شرکت را به هم می‌چسبانند

این ارزش‌ها و آرمان‌های اصلی شرکت هستند که در حین رشد، تمرکززدایی، تنوع‌پذیری و گسترش جهانی شرکت، آن را به هم می‌چسبانند. آرمان اصلی یک شرکت مثل ستاره‌ی شمالی است که شرکت را از راه دور هدایت می‌کند. قرار نیست لزوما شرکت هرگز به آن دست پیدا کند، زیرا به خاطر ابعاد بزرگ آن قادر به دستیابی نخواهد بود. اما برعکس آن BHAGهای کمّیت‌محوری هستند که اِوِرست‌هایی محسوب می‌شوند که موفقیت شرکت در ۱۰ یا ۳۰ سال آینده در گرو صعود به نوک آنهاست.

با تغییر و بزرگ‌تر شدن شرکت، این آرمان‌ها و اهداف اصلی شرکت هستند که آن‌ را بر روی زمین نگه می‌دارند. همین آرمان‌ها هستند که تعیین می‌کنند چه چیزهایی باید انجام شوند و چه چیزهایی نباید به وقوع بپیوندند، و همین آرمان‌ها هستند که هویت شرکت را می‌سازند.



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 21 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

مهارت های پیشرفته ارتباطی:

پروسه ارتباط:

روند ایجاد ارتباط شامل چندین بخش و مراحل است که عبارت اند از :

منبع : منبع ارتباط، فرستنده است و فرستنده می بایست دلیل ضرورت ایجاد ارتباطات و اینکه چه نتایجی در پی خواهد داشت را بداند.

پیغام: پیغام در واقع و به سادگی، همان اطلاعاتی است که ما میخواهیم انتقال دهیم و این همان دلیلی است که یک ارتباط برای شکل گیری نیازمند است.

رمزگشایی: رمز گشایی به روند دریافت دقیق پیغام است و نیازمند این است که مخاطب یا همان شنونده ی شما ابزار فهمیدن اطلاعاتی که شما به اشتراک می گذارید را داشته باشد.

دریافت کننده ما همواره انتظار پاسخ از سوی دریافت کننده های خود به هنگام ارسال یک پیغام داریم. ما می توانیم با مدنظر قراردادن نگرانی های مخاطب و یا مدنظر قراردادن منافعی خاص بعنوان بخشی ار ارتباطات، شانس دریافت این نتایج را بالا ببریم.

بازخورد : بازخورد به ما امکان بررسی اینکه ارتباط ما تا چه حد موفق بوده ایم را می دهد. همچنین امکان تطبیق برقراری ارتباط ما با آینده را می دهد.

بافت : به وضعیتی که ما در آن ارتباط برقرار می کنیم، بافت گفته می شود. شامل محیطی که ما و شخصی که می خواهیم با وی ارتباط داشته باشیم در آنجا قرار دارد، فرهنگ سازمان یا سازمان های ما و عناصری چون رابطه ی موجود میان ما و شنونده.



:: بازدید از این مطلب : 10
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 17 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

مهارت های ارتباطی پیشرفته :

ذهن اطلاعات ورودی را توسط پنج کانال دریافت می کند، که با پنج حس شناسایی می شوند:

  • بینایی
  • شنیداری
  • حرکتی
  • چشایی
  • بویایی

در ارتباط تجاری معمولا از دو حس آخر استفاده نمی شود. همچنین ما می دانیم که 3 کانال اصلی ورودی ارتباط فرد به فرد حداقل در محیط کار بینایی، شنیداری و حرکتی می باشد.

اما می خواهیم این مساله را مورد بررسی قرار دهیم که هر کدام از ما دارای کانال ارجحی هستیم که از طریق ان بهترین شکل ورودی(بینایی، شنیداری، حرکتی) را دریافت می کنیم.

این نوع ارجحیت عمومی است و ممکن است در پاسخ به محیط با وضعیت خاصی باشد. ناحیه ای که بتوان در آن بهتر ارحخیت را شناخت، یادگیری است.

  • در صورتی که با نمایش بهتر یاد میگیریم ما احتمالا بینایی هستیم.
  • در صورتی که ترجیخ می دهیم با گوش دادن یاد بگیریم ما شنیداری هستیم.
  • در صورتی که ترجیح می دهیم با انجام دادن کاری بصورت دستی چیزی را بیاموزیم ما حرکتی هستیم.


:: بازدید از این مطلب : 10
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 14 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

مهارتهای پیچیده ارتباطی :

اهمیت ارتباط

آیا میدانید تفاوت بین مهارت های ارتباطی و مهارت های ارتباطی پیشرفته چیست؟

اگر از ما تعریف ارتباط بخواهند چگونه پاسخ می دهیم؟

اغلب افراد به جای تعریف ارتباط، اشکال مختلف آن را بیان می کنند، مثل گوش دادن یا صحبت کردن.

اما در حقیقت ارتباط فراتر از این هاست.

ارتباط شامل دریافت اطلاعات از یک شخص به شخص دیگر است. با این حال حتی این هم نمی تواند تعریف کامل باشد. چرا که ارتباط بصورت اثربخش، شامل داشتن و حفظ اطلاعات، در عین ورود به بافت و محتوای یکسان است. اگر من به شما چیزی بگویم و شما چیز دیگری بشنوید، آیا من ارتباط برقرار کرده ام؟

ارتباط هنر و روند ایجاد و اشتراک گذاری ایده هاست. ارتباط اثربخش متکی به غنی بودن ایده هاست.



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : چهار شنبه 13 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

مهارتهای ارتباطی پیشرفته :

اهمیت ارتباط :

برقراری ارتباط پیشرفته، شکل درست این هنر است. ارتباط گری پیشرفته نیازمند تمرین، ظرافت و مجموعه ای از مهارت هاست که فراتر از دسترس افراد معمولی است. همه تعاملات بشر، نوعی

از ارتباطات را شامل می شوند. در دنیای تجارت بدون داشتن ارتباطی اثربخش با کارفرماها، کارمندان، مشتریان، و تامین کنندگان، دستیابی به چیزی ممکن نیست.

اگر نیم نگاهی به موفق ترین افراد در زمینه کسب و کار بیاندازیم، خواهیم دید که این افراد در هنر برقراری ارتباط، تسلط یافته اند و همین تفاوت میان ارتباط گر خوب و ارتباط گر پیشرفته را نشان می دهد.

حتی اگر در محیط کاری افراد، داشتن مهارت ارتباطی برای رسیدن به موفقیت بسیار مهم برشمرده شود، بازهم افراد بسیاری وجود دارند که برای مهارت های ارتباطی شان به نوعی محدودیت بر

میخورند و احساس می کنند در این مسیر با نوعی مشکل مواجه شده اند.

اما یک نقطه ی امید همواره برای آن دسته از افراد که ارتباط گری پیشرفته را مشکل می دانند، وجود دارد، آن هم این است که این مهارت ها قابل تمرین و یادگیری اند.



:: بازدید از این مطلب : 9
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 12 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

هدف از مدیریت بازاریابی استراتژیک

افرادی که تمایل به استفاده از مدیریت بازاریابی استراتژیک برای بدست آوردن استراتژی های سودآور دارند، می بایست حداقل چهار مدیریت بازاریابی استراتژیک را که وجود دارد را، بشناسند.

  1. انتخابِ اجرای مطلوب مبتنی بر حقیقت
  2. توسعه یا تغییر استراتژی های کسب و کار، با کارایی بیشتر
  3. قرار دادن اولویت بر تغییر عملیاتی
  4. بهبود عملیات شرکت

تعهدات مبتنی بر واقعیت با سطوح شناختی که تصمیم گیرنده شاخصهای خارجی خارج از کنترل و شاخصهای داخلی تحت کنترلشان دارد، شکل می گیرد. استفاده صحیح از دانش شاخصهای داخلی و خارجی که به تازگی به دست آمده است منجر به استراتژی های کسب و کار با اثر بخشی بیشتری خواهد شد. استراتژی به این معناست که تصمیم گیرنده می بایست از بین گزینه ها انتخاب کند و این به معنی ایجاد اولویت برای تغییر عملیاتی است. اجرای تمرین های برنامه ریزیِ مدیریت بازاریابی استراتژیک باید بیشتر از صرفا یک تمرین باشد، از این رو هدف از مدیریت اثربخش بازاریابی بهبود عملکرد شرکت است.



:: بازدید از این مطلب : 10
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : یک شنبه 10 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

طرح بازاریابی چیست؟

طرح بازاریابی نوعی سند نوشتاری است که حاوی راهنمایی هایی برای برنامه های بازاریابی سازمان و تخصیصاتی در بازه های زمانی برنامه ریزی است. این را در نظر داشته باشید که طرح مدیریت بازاریابی استراتژیک به صورت مکتوب می باشد، نه این که صرفا در ذهن فرد تصمیم گیرنده نقش می بندد. در طرح بازاریابی شکست های و موفقیت های ارجح تخصیص داده می شوند. یعنی، مدیران بازاریابی اثربخش، از تجارب گذشته درس می گیرند. یک طرح بازاریابی به داشتن ارتباطات در سرتاسر بخش های عملیاتی شرکت نیازمند است، از جمله عملیات، منابع انسانی، فروش، انتقال و مدیریت. در نهایت برای دست یابی به نتایج تا تاریخی از پیش تعیین شده، بازاریابی اهمیت حقیقی خود را نشان می دهیم. درست مانند یک هدف اثرگذار (اثربخش)، طرح بازاریابی اثر بخش نیز قابل اندازه گیری، مشخص شده و قابل دسترس است.

 



:: بازدید از این مطلب : 8
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : پنج شنبه 7 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

چه دیدگاهی در مورد شغل خود دارید؟

این شغل واقعی من نیست : وقتی شخصی این را می گوید به این معناست که عدم اعتماد جدی بین آن تیم برقرار است.

من نمیخواهم و نخواهم خواست...بعضی از افراد احساس می کنند که بیشتر از دیگران کار می کنند و می خواهند به کمترین حد ممکن کار کنند و در پی این کم کاری، خرابکاری به وجود خواهد آمد.

سرم خیلی شلوغ است : در بسیاری از شرکت ها این یک سرود است که هرروز بارها و بارها تکرار می شود. بله درست است ممکن است که آنها واقعا پرمشغله باشند اما در واقع شرکت نیاز به یک موفقیت در زمینه هدفهای استراتژیک خود دارد.

من باور نمیکنم که آنها برای انجام این کار، برنامه ریزی کرده باشند: این بازی مقصر دانستن دیگران است و نشان از عدم احساس تملک و مسئولیت نسبت به تبم و وظایف شخصی می باشد.

مدیریت گفته است ما حتما اخراج خواهیم شد اگر درباره این موضوع صحبت کنیم اما:

شایعات به سرعت پراکنده می شوند و عموما بدتر خواهند شد. وقتی ما اخبار و شایعات را درباره دیگران پراکنده می کنیم هیچ کس این بین برنده نخواهد بود.

آنها نمیتوانند این کار را انجام دهند : متاسفانه مردم بخاطر موقعیت که دارند و با موفقیت موقعیت خودرا نگه میدارند مورد حسادت قرار میگیرند و افراد سعی می کنند با بیان جملات ناامید کننده به افراد تیم احساس یاس و ناامیدی بدهند.

این کار نمیکند! (وقت گذاشتن برایش بی فایده است)این را کسانی استفاده می کنند که همیشه در حال غر زدن هستند و همیشه یک بهانه برای اینکه به اهدافشون نمی رسند پیدا خواهند کرد. همیشه به جای تلاش کردن برای رسیدن به اهدافشان سعی می کنند. با زیر سوال بردن هدف، کم کاری خود را توجیه کنند.

 

 



:: بازدید از این مطلب : 9
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : سه شنبه 5 بهمن 1395 | نظرات ()
نوشته شده توسط : الهام جوادپور

 

7 تفکر کارکنان که باعث خراب شدن کار گروهی می شود :

بارها ممکن بوده که عضوی از تیمی بوده باشیم و از خودمان بپرسیم چرا این همه زحمت؟ من خودم به تنهایی می توانستم سریعتر این کار را انجام دهم. این تفکر ممکن است برای پروؤه هایی

که کوچک هستند صدق کند. اما برای پروژه هایی که کار زیاد و انباشته ای داشته باشند صادق نیست و هرگز یک شخص به تنهایی نمیتواند از عهده آن برآید و نیاز به کار گروهی دارد. موفقیت یک

تیم مقدار زیادی به محتوای پروژه و همچنین روند آن بستگی دارد.

محتوا شامل وظیفه برای تیم است برای مثال: بهبود روندکار، آماده شدن برای ارائه محصول، ایجاد یک کمپین بازاریاب، شامل چگونگی کارکردن افراد در یک تیم شامل تلاش  های برنامه ریزی و

روابط کاری بین فردی می باشد. امروزه 60% از کارهای تیمی با شکست روبرو می شوند. اما چرا؟

امروز ما درباره یکی از مشکلات کار تیمی صحبت خواهیک که آن نظرات و تفکرات تخریب کننده کار گروهی است.



:: بازدید از این مطلب : 11
|
امتیاز مطلب : 0
|
تعداد امتیازدهندگان : 0
|
مجموع امتیاز : 0
تاریخ انتشار : دو شنبه 4 بهمن 1395 | نظرات ()